تبسم زیبای زندگی

ساخت وبلاگ
...صدای بلندش کمتر از جیغ نبود _خوب بگو ببینم لعنتی ...دارم میون خروار خروار ندونستم دست و پا میزنم همتون با من همین کارو کردین منو فروختین به سهام اون کارخونه لعنتی... حالا که منم مثل شما رفتار کردم بد شدم  اینطوری قضاوت نکن... _قضاوت؟ من دارم قضاوت میکنم یا شما ؟شماهایی که امروز قاضی شدید و حکم دادید ... حتی نگاه مامان هم شماتتم می کرد امروز،بقیه به جای خود... رفتار من بازتاب رفتار شماییه که حتی به نظر من اهمیت هم ندادین .. حالا کی قضاوت میکنه؟ هان؟ سرپایین هامون هم نمی توانست کم کند درد سرباز شده از زخم های دلمه بسته دلش را ... تو پیشکش نشدی همتا ... باور کن _نمی کنم این پیشنهاد از طرف علی تبسم زیبای زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت تبسم زیبای زندگی دنبال می کنید

برچسب : پست,دوم,باورها,ترک,برمی,دارند, نویسنده : 3asieh712 بازدید : 27 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:14

***باصدای پچ پچی چشمانش را باز کرد تمامهدیشب را به همه ی این اتفاق ها فکرکرده بود اما تهش رسیده بود به یک هیچ بزرگ. از همان هایی که همراه است با استرسی عظیم... بر خاست و با شستن دست و صورتش لباس های چروک شده ی دیروزش را پوشید انتخاب دیگری هم نداشت  نگاهی به هستی خوابیده روی رخت خواب کرد، چشم هایش از تاثیر گریه ی روز گذشته هنوز هم ملتهب بود . دلش سوخت برای خواهرکش ... درک اتفاقات اخیر برایش سخت بود و حال ، حس نبود بابامحمد کنارش چیزی فرای سخت... در اتاق طاها را آرام بست تا صدایش بیدار نکند هستی اش را ... به سمت آشپزخانه رفت هامون تکیه داده به کانتر و ترانه و عزیزدل نشسته پشت میز ناهارخوری چهارن تبسم زیبای زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت تبسم زیبای زندگی دنبال می کنید

برچسب : پست,سومباورها,ترک,دارند, نویسنده : 3asieh712 بازدید : 10 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:14

خم شد بوسید پیشانی آشنای غریبه اش را...قطره ی اشکش که چکید روی گونه بابا محمدش لرزید پلک های آرام گرفته اش عقب گرد کرد و از تخت دور شد  گاهی باید فرار کرد وقتی نه رویی برای دیدن داری نه دلیلی برای گفتن ... تا خارج شد از میدان دید آن نگاه سنگین ، نفسی عمیق کشید  از ccu که بیرون آمد روی صندلی نشست فراز هنوز پشت شیشه بود  هامون جلو آمد و کنارش نشست:بهتری  _نمی دونم حس و حالت رو درک نمی کنم یا خوبی یا نه؟ واقعا نمی دانست خوب است یا نه گوشی هامون که زنگ خورد بی خیال جواب شد  برخاست کمی از او دور شد . فراز که کنارش نشست نگاه از هامون گرفت +به خاطر پدرت متاسفم تمام تنفرش را در چشمانش ریخت _برو بمیر  تبسم زیبای زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت تبسم زیبای زندگی دنبال می کنید

برچسب : پست,چهارمباورها,ترک,دارند, نویسنده : 3asieh712 بازدید : 35 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:14

_منو سر .... پیاده کننفس عمیقی کشید و دو انگشت اشاره و شصت دست چپش را روی دوگوشه ی چشمش گذاشت و تا ابرو هاش امتداد داد و گفت: +می رسونمت _من بچه نیستم خودم می تونم برم +میدونی به نظر من تو یه دختر بچه ی لوس ننری که اگه کسی بهش نه بگه همش بهونه می گیره _اونقدر بی اهمیت هستی که نظرت اصلا برام مهم نیست  +و البته انقد عقده ای که اگر بی توجهی ببینه برای جلب توجه هر کاری میکنه حتی زیر پا گذاشتن عزیزانش  بازی با آبرو و اعتبار پدرش ... و بردنش تا یک قدمی مرگ ... حتی فروختن خودش به سهام... _خفه شو ...خفه شو ... خفه شـــــو صدای فریاد و هق هق های داخل ماشین همراه با موزیک بی کلام ریتمی نا هماهنگ و عذاب تبسم زیبای زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت تبسم زیبای زندگی دنبال می کنید

برچسب : پست,پنجم,باور,ترک,برمی,دارند, نویسنده : 3asieh712 بازدید : 21 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:14

ناگهان برق از سرش پرید فراز چگونه اورا از ماشین تا اتاق خوابش آورده بود...!هاله ای از اتفاقات را بیاد آورد اینکه فراز بغلش کرده بود و خودش را چسبانده به او و لباسش را چنگ زده بود وای بلندی گفت ... گند زده بود و هیچ جور نمی توانست خود را قانع کند عصبی تر شد وقتی دقیقا حرف های دیروز را بیاد آورد... اینکه متهم شده بود به خود فروشی و دقیقا خواب بعدش... حتما از این به بعد آویزان هم خطاب می شد. پوفی کرد نگاهی به سر تا پایش کرد خوب بود به لباس هایش دست نزده بود حداقل شعورش در این حد بود که بدون اجازه پا به حریمش نذاشته... دست و صورتش را شست .دستی به مانتویش کشید داغون تر از آنی بود که بشود کاری کرد. تبسم زیبای زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت تبسم زیبای زندگی دنبال می کنید

برچسب : پست,ششمباور,ترک,دارند, نویسنده : 3asieh712 بازدید : 29 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:14

سلام به همتون ...

با اومدم با یه پست دیگ 

تبسم زیبای زندگی...
ما را در سایت تبسم زیبای زندگی دنبال می کنید

برچسب : پست سي وپنجم رمان وحشي امادلبر,صورتکها پست سی و هشتم,صورتکها پست سی و ششم,صورتکها پست سی وسوم,رمان صورتکها پست سی و یکم, نویسنده : 3asieh712 بازدید : 12 تاريخ : شنبه 8 آبان 1395 ساعت: 9:58

"عـــاشـق خـــدایــی هـــسـتــم

                کـــه چـــه بـخــواهـــیـــم

                       چـه نــخـواهـیـم

                                      دوسـتــمـــان دارد"

تبسم زیبای زندگی...
ما را در سایت تبسم زیبای زندگی دنبال می کنید

برچسب : پست بیست و نهم رمان صورتکها,پست بیست و دوم رمان صورتکها,صورتکها پست بیست و یکم,صورتکها پست بیست و پنجم,صورتکها پست بیست و چهارم,صورتکها پست بیست وسوم,پست بیستم رمان وحشی اما دلبر, نویسنده : 3asieh712 بازدید : 35 تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 ساعت: 11:49

چــهــ بــرکــتـــی دارد دوســـت داشـــتــنـــت

                   

                خـدا

 

هـــرچـــه دلــمـــ را خـــالـی مـیــکـــنــم بـــاز پـــر مـی شـود از تــو...

 

تبسم زیبای زندگی...
ما را در سایت تبسم زیبای زندگی دنبال می کنید

برچسب : پست بیست و نهم رمان صورتکها,پست بیست و دوم رمان صورتکها,صورتکها پست بیست و یکم,صورتکها پست بیست و پنجم,صورتکها پست بیست و چهارم,صورتکها پست بیست وسوم,پست بیستم رمان وحشی اما دلبر, نویسنده : 3asieh712 بازدید : 17 تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 ساعت: 11:49

سلام

این پست تقدیم به مرضیه ی گلم

مرسی که هستی

 

"خــدایـــا مـــرا بــبـخــش

     بــهـ خــاطـــر تــمــام درهــایــی 

          کـــه کــوبــیــدم

          و خـــانـه تـو نـبـــود"

تبسم زیبای زندگی...
ما را در سایت تبسم زیبای زندگی دنبال می کنید

برچسب : پست بیست و نهم رمان صورتکها,پست بیست و دوم رمان صورتکها,صورتکها پست بیست و یکم,صورتکها پست بیست و پنجم,صورتکها پست بیست و چهارم,صورتکها پست بیست وسوم,پست بیستم رمان وحشی اما دلبر, نویسنده : 3asieh712 بازدید : 48 تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 ساعت: 11:49

نگاهت به آن بالا باشد 

 

      

 

             تا دلت از آدم های این پایین 

 

 

              

                     نگیرد.

تبسم زیبای زندگی...
ما را در سایت تبسم زیبای زندگی دنبال می کنید

برچسب : پست بیست و نهم رمان صورتکها,پست بیست و دوم رمان صورتکها,صورتکها پست بیست و یکم,صورتکها پست بیست و پنجم,صورتکها پست بیست و چهارم,صورتکها پست بیست وسوم,پست بیستم رمان وحشی اما دلبر, نویسنده : 3asieh712 بازدید : 26 تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 ساعت: 11:48